خیلی حالم بده.

نمیدونم چرا یهو همه دردا باهم حمله میکنن

تنهایی،تیکه های خورد شده قلبم،گریه،دلتنگی، دلتنگی ،دلتنگی.

دیگه دلم هیچی نمیخواد!

شاید اگه اون نرفته بود انقد شرایط بد نبود.

دلم واسه اون دستای کوچولوش تنگ شده

دلم واسه خودم تنگ شده ،واسه خود قبلیم.نمیدونم تو این مدتی که رفته و دیگه ندارمش.چیشدم چرا انقدر عوض شدم

شمار کسایی ک بهم گفتن عوض شدم زیاد شده خودمم دلیل اینهمه تغییرو نمیدونم

حتی نمیدونم چرا دارم اینچیزارو مینویسم!

فقط میتونم بگم نبود ی ادم حتی با یه قلب کوچیک میتونه تو تک تک سلولای زندگی تاثیر بزاره 

بودن ادمایی که از وجودتونن رو جدی بگیرین! یه جاهایی ک اصن فکرشم نمیکنین دلتنگیشون نفوذ میکنه.♡


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها